آشنایی با دو بازیگر هنرمند: فرزانه تائیدی - بهروز به‌نژآد

این گفنگو توسط خانم شهلا لطیفی در سال ۱۳۵۲ برای مجله تماشا (تلویزیون ملی ایران) انجام شده و طبیعتا در بخش سوابق کاری این دو هنرمند فعالیتهایشان تا سال ۱۳۵۱ ذکر شده بود که در این نسخه بروز شده است.

فرزانه تائیدی
۱۳۴۱ ،آغاز فعالیتهای هنریش را در اداره هنرهای درماتیک . اولین کارش را با یک نمایشنامه تلویزیونی شروع میکند: مزرعه‌های سبز ، خشم تابستانی ، خداحافظ ، یاد بود جوانی یک زن ،ساشا، دوشنبه‌های شوم ، پنجره، بختک، چهره‌ی یک باکره مقدس، زیبای بی اعتنا، گلدان، رومئوژانت ، وعده ملاقات با خودم و پناهگاه (آخرین کار تلویزیونی).
در برنامه افتتاحیه تالار بیست و پنج شهریور کار صحنه را شروع میکند : امیر ارسلان، کالسکه زرین، خانواده آریان فر، شاه عباس و پیر پاره دوز و بالاخره سال ۱۳۵۱ مادمازل ژولی .
۱۳۵۰هشتمین روز هفته با حسین رجائیان
۱۳۵۱ جهنم باضافه من با محمد علی فردین
۱۳۵۲ خاک با مسعود کیمیائی
۱۳۵۳ صلات ظهر با سعید مطلبی
۱۳۵۶ واسطه ها با حسن محمدزاده
۱۳۵۶ فریاد زیرآب با سیروس الوند
۱۳۵۶ سفر سنگ با مسعود کیمیایی
۱۳۶۰ میراث من جنون با مهدی فخیم زاده
از بچگی عاشق کار تاتر است ولی همه مخالف این عشقند بخصوص پدرش. دوستی به سراغش می آید و از او میخواهد در نمایشنامه‌ای که رکن الدین خسروی کارگردان آن است نقش یک دختر فرانسوی را بازی کند . نگران است و نمی‌داند آیا کارش مورد قبول کارگردان قرار خواهد گرفت یا نه ؟ در چند جلسه تمرین در اداره هنرهای دراماتیک شرکت میکند و سخت مورد تشویق قرار میکیرد . شش سال بعد به فعالیتهای هنری ادامه میدهد و بعد برای تکمیل معلومات هنریش سفری چند ساله به آمریکا میکند .


بهروز به نژاد
در سال ۱۳۴۸ همکاریش را با سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران آغاز میکند با نمایشنامه‌ای بنام: آقا پسر به خانه می آید، شب عاشقان بیدل، دو برنامه از سریال سرکار استوار، قماربازان، رمئوژانت، گلدان.
در دانشگاه تهران نمایشنامه سنگینی را به روی صحنه می آورند در سال ۱۳۴۷ : دشمن ملت که به اسم دکتر استوکمان اثرایبسن بروی صحنه آمد. او با نمایشنامه های در قوز آباد و فالگوش دو بار به جشن هنر شیراز میرود .
۱۳۴۹ آدمک با خسرو هریتاش
۱۳۵۰ : صمد و فولادزره دیو با جلال مقدم
۱۳۵۳ هیاهو با محمد صفار
۱۳۵۵ شام آخر با شهریار قنبری
۱۳۵۵ : برهنه تا ظهر با خسرو هریتاش
۱۳۵۶ واسطه ها
۱۳۵۶ فریاد زیر آب
۱۳۵۶ شب زخمی
۱۳۶۳ شب شکن

جوانیست که تازه دیپلمش را گرفته و هر شب در سالنهای تاتر دیده می شود همه افراد تاتری او را می شناسند چون بعضی از نمایشنامه‌ها را چند بار می بیند ، حتی آنها که در دبیرستان ها اجرا می شود . او یک تماشاچی خالص است و شیفته تاتر ...
دو سال به دنبال کار اداری میرود ولی این چیزی نیست که آرامش کند . از اسم کنکور دلخور است و با وجود آنکه دیپلم ریاضی بدست دارد از جلوی کلاسهای کنکور هم رد نمیشود . اما شرکت در جلسات تمرین دوستان تاتری یک ساعت قبل از پایان مهلت ثبت نام او را به دانشگاه تهران می کشاند : رشته اش : رشته تاتر در دانشکده هنرهای زیبا .


فرزانه: یک بازیگر، بیش از همه باید با خودش رقابت بکند !
intnew01.jpg فرزانه تائیدی: پرویز پرورش از من خواست تا در نمایشنامه ای که برای اداره تاتر کارگردانی میکرد رل مقابل جوانی را بازی کنم که او را درست نمی شناختم . خوب ، برای ما حرفه ای ها قبول یک پیشنهاد کار ساده ای نیست . با خودم فکر کردم اگر در جلسات تمرین نتواند همپای من بازی کند ،از اجرا صرفنظر میکنم ولی این تردید بی جهت بود چون اعتراف میکنم که در لحظاتی تمام کوششم را میکردم تا مبادا از او عقب بمانم و از این بابت بسیار خوشحال بودم چون تا بحال در مقابل هیچ هنر پیشه ای چنین احساسی نداشتم . چقدر امید بخش بود دیدن جوانی با این همه استعداد و خیلی راحت در مقابلم قد علم کرده بود .

بهروز به نژاد: از من دعوت شد در نمایشنامه ای با یکی از هنرپیشگان با نام تاتر ایران همبازی شوم ، کمی فکر کردم و بلافاصله این دعوت را پذیرفتم . بهم معرفی شدیم . از بازی ام در فیلم آدمک بسیار تعریف کرد امل نتوانست مرا به چشم یک تازه کار ننگرد ، احساس میکردم که خیلی دچار حرفه ای بودن شده ولی در صحنه صداقت و ظرافتی بسیار در کارش بود و من آنقدر صمیمیت نشان دادم وآنقدر تلاش کردم تا بلاخره مرا پذیرفت.این نمایشنامه وقت ناهار نام داشت کارگردانش پرویز پرورش بود و من و فرزانه تائیدی در مقابل هم نقش هایی را ایفا میکردیم . این تفاهم و همکاری تا امروز ادامه دارد .

بهروز به نژاد : من از اول هنر پیشه آماتوری نبودم و از آغاز خودم را در کار های حرفه ای انداختم و پیش رفتی که داشتم به خاطر روشی بود مه انتخاب کرده بودم ولی واقعا نمی دانم تحصیلات دانشگاهی غیر از آشنایی با کتابهای تاتری و تاریخ تاتر و شاید تکنیک ، چیز دیگری می تواند به انسان بدهد ؟ آیا اصولا تحصیلات تاتری به یک هنر پیشه چقدر کمک میکند ؟!

فرزانه تائیدی : من وقتی کار تاتر را شروع کردم اصلا تحصیلات تاتری نداشتم فقط حس داشتم و هوش و علاقه . وقتی به امریکا رفتم بجز تحصیل تاتر آنچه توانستم نمایشنامه دیدم یعنی هر چه پول داشتم برای دیدن کارهای خوب و حتی بد تاتری گذاشتم . وقتی به کلاس می رفتم مشکلم مشکل زبان بود و وقتی این اشکال بر طرف شد استادم خیلی راحت به من گفت : « تو اینجا وقت تلف می کنی » . من دانشکده ندیده بودم ، دانشکده من مردم بودند . به نظر من البته آموزش مهم است ولی یک هنر پیشه باید استعداد داشته باشد چون ممکن است حتی یک لیسانسیه تاتر را هرگز نتواند بازیگری قابل بشود و این خود صحنه به او می فهماند . اما چه بسا آنها که استعداد ،هوش و هنر داشته اند و بدون دیدن هیچ کلاس تاتر ،صحنه و تماشاچی آنها را پذیرفته است .تاتر در عین حال که هنر ظریفی است هنر بسیار بی رحمی هم هست مثلا تو خودت راحت تر و سریعتر از دیگران که هم پایه ات بودند به صحنه رسیدی نه ؟

بهروز به نژاد : درست است من آنقدر پیس دیدم و آنچنان با اعتقاد به دیدن آنها رفتم که عشقی عجیب به این هنر پیدا کردم . من حتی نمایشنامه هایی را که به زبانهای خارجی اجرا میشد چندین بار می دیدم . تنها در گوشه سالن می نشستم صحنه را نگاه می کردم و به کار دکوراتور ، نویسنده ، کارگردان ، نورپرداز و بازیگر ها فکر می کردم و حسی عجیب پیدا کردم ار این قسمت سالن به آن قسمت بروم . البته زجرهایی کشیدم ولی راحت توانستم از مقابل صحنه داخل صحنه بروم و شبی که برای اولین بار نقشی را اجرا کردم و مورد تشویق قرار گرفتم بخودم گفتم این صدای کف زدن ها برای ماست و من چه آسان از این پل عبور کردم .

فرزانه تائیدی : تو توانستی عبور کنی برای آنکه استعداد داشتی و جستجوگر بودی . هنرپیشگی حرفه ایست که همه آنرا دوست دارند ولی هر کسی می تواند هنرمند و هنرپیشه باشد ؟ من در امریکا یکی از برنامه های درسیم این بود که دو ماه باتفاق دو تن از شاگردان دیگر به « خانه سالمندان » (محلهای بزرگی که برای زنها و مردهای پیر و از کار افتاده درست کرده اند ) بروم ، با آنها صحبت بکنم ، به حرفهایشان گوش دهم و طرز فکر آنها را بدانم و من چه چیزها که از آنها کسب کردم ،بعد از ساعتها حرف زدن من فهمیدم که این آدمها چه گذشته ای داشته اند و امروز چه دارند ؟ اگر امروز به من بگویند نقش یک پیرزن بیمار یا افلیج را ایفا کنم ، احساس چنین آدمی کاملا برایم روشن است و این یکی از تجربیاتی است که به همراه آوردم . البته در تهران هم هستند هنرمندانی که می خواهند با مردم آشناتر شوند و مثلا خود تو بهروز ؟

بهروز به نژاد : من سعی میکنم از هر تماس و بر خوردی که با افراد مختلف دارم استفاده ببرم و یاد بگیرم بعد این حس ، یعنی آنچه را که یاد گرفته ام مرور میکنم و انرا به ذهن می سپارم و اگر بتوانم این توسه را پربارتر و پربارترکنم شاید بیست سال بعد بتوانم از زندگی یک بچه گرفته تا پیرمرد را در سنین مختلف با حالات مختلف و طرز فکر های مختلف برای تماشاگر تاتر بازگو کنم . من دلم می خواهد همیشه جستجوگر باقی بمانم و هرگز احساس نکنم دیگر احتیاجی به فراگیری ندارم چون آن روز روز بدبختی یک هنرمند است . من هرگز نمی خواهم خودم را مقایسه کنم چون معیار بازیگری را هر هنرپیشه ای برای خودش می داند که چیست ؟

فرزانه تائیدی : من هم هرگز نخواسته ام مسئله مقایسه پیش بیاید چون در آنصورت شاید خیلی زود به خودم معتقد شوم (خدا نکرده )ولی هرگز معیار بازیگری برای من چیزی نیست مه می بینم و حتی خودم ارائه می دهم . من تلاش می کنم برای روزی که به حد مورد نظرم برسم . برای بازیگری بتی ندارم که بخواهم از او پیروی کنم و کار او را معیار قرار دهم . اما همیشه کار همه برای من یک تجربه و راهنما بوده ، البته کاری که با اعتقاد و ایمان اجرا و ارائه شود . در همه جای دنیا مردم به یک کار هنری با چشمی خوبتر و باارزشتر نگاه میکنند ولی نمیدانم چرا در اینجا تیپ های مختلفی به کار های هنری رو می آورند که اصلا دلیلش را نمی دانم و این واقعا از اصل بازیگری به دور است . در هیچ جای دنیا ،بدون آنکه امتحان بازیگری بدهی نمی توانی وارد کار هنری بشوی،اما متاسفانه در اینجا عده ای هستند که بی اعتقاد این کار را انجام می دهند . در خارج ،محال است کسی امروز از منزل مادرش قهر کند،به یک استودیو برود و فردا ایفاگر نقش اول باشد . امکان ندارد کسی بی جهت هنرپیشه بشود و نداند چه میکند ؟

بهروز به نژاد : من اتفاقا به بیوگرافی پازولینی برخوردم که ذکر شده بود او در چهل سالگی کارش را شروع کرده و امروز مورد قبول همهاست . پس در او چیزی وجود دارد که شاید خیلی ها فاقد آن باشند . هر کس در زندگی یک دوره سرگردانی دارد ، شاید همه ما هم داشتیم که نمی دانستیم واقعا چه می خواهیم ولی روزی می رسد که تکلیف آدم روشن میشود و کارش را انتخاب میکند. خیلی ها نمی دانند چرا تاتر را انتخاب کرده اند چون این کار را شروع کرده اند ادامه اش می دهند و اینها هستند که نمی دانند دوستی و اتحاد در این کار یعنی چه .من کوچکتر از آنم که در مقابل هنرمندان جبهه بگیرم ،فقط به عنوان آدمی که در این راه زحمت میکشم و باین کار عشق می ورزم میگویم : بیایید با هم دوست باشیم تا کارمان را بهتر ارائه دهیم . رقابت بکنید ولی معنی رقابت دشمنی نیست . دو رقیب می توانند با هم دوست باشند ، چرا اینقدردر حرفه ما آدمها از هم دورند ؟

فرزانه تائیدی : نه تنها آدمها از یکدیگر دورند بلکه از حرفه شان هم دورند . چندی پیش یکی از کارگردانها به من پیشنهاد کرد که در فیلمش بازی کنم و من از او سناریو را خواستم تا بخوانم ولی این کارگردان خیلی عجیب نگاهم کرد و گفت : « اگر الیزابت تایلور هم باشد من به او سناریو نمی دهم » قضاوت کن و ببین این آدم چقدر از حرفه اش دور است ، اگر دور نبود باید می فهمید اگر تو شرکت در یک پیس یا فیلم را قبول بکنی باید سناریو را بخوانی . پس این آدم راهش را گم کرده و فقط بدنبال پول می رود .

بهروز به نژاد : پس چرا همه بفکر سینما هستند و هنرپیشه های تاتر اینطور به سینما روی می آورند ؟ البته میدانم که عده ای از آنها فقط بخاطر تلافی کردن آنچه در تاتر بسرشان آمده این کار را میکنند به خصوص گروهی از تاتری ها با دلخوری از گذشته صحبت میکنند و با یادی خوش از دوران اوج تاتر در ایران . بنظر من فاصله ای در این میان است که پر نشده و اگر توجه دلگرم کننده ای که امروز به تاتر میشود قبلا هم میشد هرگز این ناراحتی ها و این فاصله ها پیش نمی آمد ، عده ای واقعا قربانی تاتر شدند و بوسیله آدمهای دیگر خیلی راحت از میدان خارج شدند .

فرزانه تائیدی : علل دیگری هم دارد ، اگر هنرپیشه تاتر به سینما پناه می برد شاید برای آنست که سینما جهانی تر شده و دلیل مهمتر آنکه در سینما تامین بیشتری دارد و از پولی که بابت یک فیلم به او می پردازند می تواند زندگی بهتری داشته باشد من وقتی از آمریکا به ایران آمدم کار بازیگری را با فیلم شروع کردم و عده ای به من می گفتند که کار تاتر را کنار بگذارم . چون برای بازی در یک فیلم دستمزدی می گرفتم که محال است بعد از هفته ها اجرای یک نمایشنامه بگیرم . آنقدر وسوسه ام کردند که واقعا دچار تردید و دودلی شده بودم اما حس کردم از صحنه و مردم نمی توانم دور باشم . ایکاش این دشمنی ها از بین می رفت و ما می توانستیم گامهای بلند تری برداریم . اگر دو پارچه فروش در کنار هم مغازه ای داشته باشند بعد از مدتی بخاطر کار مشترکشان با هم دوست میشوند ولی در عالم هنر محال است دو بازیگر و دو هنرمند بتوانند با هم کنار بیایند و یکدیگر را را قبول کنند . بهر حال ، کار فیلم را شروع کردم ولی سینمای ماچندان دلگرم کننده نیست و بهمین جهت من در سال بیش از یکی دو فیلم بازی نمی کنم آنهم بخاطر کارگردانهائی است که قبولشان دارم مثل کیمیائی و رجائیان .

intnew02.jpg
بهروز به نژاد : اصولا این هنرپیشه گان تاتر بودند که یه سینما هم تحرکی دادند ، نصیریان ، انتظامی ها و مشایخی ها ، کارگردان موفقی مثل مهرجوئی ها چرا کار های درخشانش را با پشتوانه آدمهای تاتری آغاز میکنند ؟ دلیلش روشن است ، چون بازیگران تاتر از فرهنگ و درک بیشتری برخوردارند . در سینمای ما کم پیدا میشوند افرادی مثل بهروز وثوقی که تکلیف خودشان را بدانند و برای خودشان صاحب نام و ارزشی باشند . هنرپیشه های سینما در هفته سه روز با یک استودیو و سه روز با دیگر با استودیوهای دیگری قرارداد می بندند ، آخر چطور میتوان در شش روزیا هفت روز به دو شخصیت جان داد و آنرا بمردم ارائه کرد ؟ اینها آدمهائی هستند که راکد مانده اند ، البته ار نظر فکری ، چون پیشرفت مادی شان همیشه درخشان بوده ، یادم هست چندی قبل از هنرپیشه ای که خیلی در اطرافش سر و صدا شده بود راجع به سینما پرسیدم و او خیلی آسان جوابم داد : که اگر با زشت ترین قیافه هم نقشی را بازی کنم باز برایم نامه عاشقانه می رسد و من از حرفی که زده اند متحیر ماندم چون فکر میکردم هنرپیشه اگر با زشت ترین چهره نقشی را ارائه دهد باید هنری داشته باشد که مورد توجه قرار گیرد و مردم شیفته اش شوند . این طرز فکر و برخورد هنر پیشگان مملکت ما با مردم آیا واقعا صحیح است ؟

فرزانه تائیدی : حرفت مرا به یاد مطلبی انداخت ، گویا جوانی هنگام عبور از خیابان چشمش به چند هنرپیشه میافتد که مشغول فیلمبرداری بوده اند جلو می رود تا آنها را ببیند یکی از آنها بگرمی جوانک را می پذیرد و دیگری با سردی و شاید بی ادبی به او میگوید :آقا برو کنار بگذار کارم را بکنم . من می پرسم اگر این آقا برو کنارها نباشد نمایشنامه های بنده و فیلمهای شما را چه کسی تماشا میکند ؟ این رفتار فقط بعلت نداشتن فرهنگ است . من خودم در آمریکا روزی بر حسب تصادف به «برت لنکستر » برخوردم او هنرپیشه ای است جهانی و مهم مثل خیلی ها از بچگی طرفدار فیلمهایش بوده ام . با دیدن او بی اختیار بطرفش دویدم و صدایش کردم و او با آنچنان گرمی مرا پذیرفت که برایم باور نکردنی نبود و چون من یک خارجی بودم آرامتر و مهربان تر با من بگفتکو پرداخت در صورتیکه خیلی راحت می توانست بعلت نداشتن وقت ار من دور شود چون نمی دانست که من خودم یک بازیگر تاتر هستم ولی می دانست که من تماشاگر باید وجود داشته باشم تا برت لنکستر ها شکل بگیرند و هنرپیشه دیگری را که در ایران می شناختم و بچشم هنرمندی قابل نگاهش میکردم ، در اولین برخورد آنچنان اثر بدی از خدوش در من بجای گذاشت که برای همیشه در من مرد . هنرپیشه ایکه حرفش از کلمات زشت و رکیک تجاوز نکند میخواهی چه اثری روی مردم بگذارد ؟ اما من هرگز میدان را خالی نمی گذارم . چون سینما را دوست دارم باین کار ادامه میدهم فقط خیلی با احتیاط قدم بر میدارم و خیلی هوشمندانه . اینطور بهتر نیست ؟

بهروز به نژاد : حرفت صحیح است . در سینما نباید بقول تو میدان را خالی کرد . بنظر من باید مقابله کرد ،مبارزه کرد و جنگید . من در فیلم و آدمک بازی کردم و هنر دوستان منجمله خود تو تشویقم کردید و بدلائلی اصلا اسمی از من برده نشد و در مجلات فقط اشاره به پسرک سرطانی میشد . تا اینکه چندی قبل وقتی مطلبی راجع به فیلم برهنه تا ظهر با سرعت می خواندم نوشته بودند بهروز به نژاد همهن جوانیست که در فیلم آدمک نقش یک بیمار سرطانی را بازی کرد وحضوری گرم و گیرا داشت . بعد از دو سال این اولین بار بود که راجع به فیلم آدمک این چنین یادی از من میشد . خوب چرا مبارزه نکنم ؟ در فیلم برهنه تا ظهر من قرار بود ایفاگر نقش اول باشم ولی بدلائلی که شاید خیلی گیج کننده باشند تصمیم گرفتم نقش دوم را ایفاگر شوم اما آنرا رها نکردم . نقشی که من خودم عنوان رل مکمل را برآن گذاشته ام . این هم تجربه ایست و من سعی میکنم در هر نقشی بازی خوبی ارائه دهم . اما از همه اینها که بگذریم خو اسها و توقعات و بازی های من در تلویزیون و از تلویزیون است . من خودم بیشتر کارم را در این سازمان ارائه میدهم . البته دلم می خواهد نمایشنامه ای را نیز برای اداره تاتر در یکی از سالنها اجرا کنم .
فرزانه تائیدی : ما یک سالن نمایش بیشتر نداریم و امکان ظاهر شدن روی آن کار آسانی نیست چون گروه های مختلف و بسیاری همیشه برنامه دارند و این سالن هم چند ماه از سال را تعطیل است . من از این بابت خودم را راحت کرده ام . چون تکنیک تصویر و سینما و وجود و گرمی صحنه را درهم می آمیزد و به تلویزیون پناه می برم . تلویزیون عالیست و وسیع ، حتی بیش از سینما . برنامه های ما در تمام ایران پخش میشود و این موقعیت جالبیست برای هر هنرپیشه . من شخصا روی کارهای تلویزیونی تکیه می کنم .

بهروز به نژاد : تماشاچی نمایشنامه های صحنه ای محدود است ،سینما با وجود آنکه گسترده تر است باز نسبت به تلویزیون تماشاچی محدودتری را در بر میگیرد ولی تلویزیون را از بچه ، بزرگ ، کارگر ، فروشنده ، دانشمند ،استاد گرفته تا مشتریان قهوه خانه مشتاق و تماشاگرش هستند . اینها کار ما را می بینند و هر کدام بفراخور حالشان اظهار نظر میکنند . کارگری که محال است به سالن تاتر بیاید از طریق تلویزیون با تاتر آشنا میشود و تلویزیون بزرگترین عامل شهرت یک هنرمند است و بعد از آن ، مطبوعات و بعد سینما میتواند موثر باشند .

فرزانه تائیدی : البته ما هم برای تلویزیون واقعا زحمت می کشیم ما برای یک کار تلویزیونی همان کاری را میکنیم که برای یک کار صحنه ای ، یعنی رو خوانی ،بحث و تمرین و بعد ضبط و تلویزیون در حالیکه کار تصویر را دارد یک کار اصیل تاتری هم هست ،چون صدا صدای هنرپیشه است .

بهروز به نژاد : در کار فیلم صدا مسئله ای است که اگر دوبلور های حرفه ای بخواهند روی فیلم صدا بگذارند بهرحال آن احساس را ندارند ، اگر خود هنرپیشه بخواهد بجای خودش صحبت کند باز درست در نمی آید چون حرفه ای نیست و نمی تواند با حرفه ای ها کار کند و اگر امکان این بود سر صحنه صدابرداری میشد عالی بود و یا اینکه خود هنرپیشگان فیلم « خودشان فقط » فیلم را دوبله میکردند ولی خوشبختانه ما در تلویزیون خودمان حرف میزنیم و این خیلی جالب است مخصوصا برای ما هنرپیشه های تاتر ....

فرزانه تائیدی : اما من برای تلویزیون برنامه ای ضبط خواهم کرد که تازگی دارد و آن نمایشنامه ایست که فیلمبرداری میشود من فقط نگران صدا بودم ولی بمن کفته شد که یک هفته استودیوی دوبلاژ در اختیار ما خواهد بود تا فیلم را دوبله کنیم و این یک امتیاز است . اما در کنار این امتیاز مسئله دیگری است که از ما خواسته اند برنامه هایمان را در مدت کوتاهی ضبط کنیم ، البته اگر این کار سریع پیش برودعالی است ولی من نگرانم که مبادا این سرعت ار اصالت کار بکاهد و کار را سطحی تر کند . ما نمایشنامه گلدان را تقریبا در یک بعد از ظهر ضبط کردیم و نمی دانم چطور شد ؟

بهروز به نژاد : کارگردان فنی خیلی از ضبط راضی بود و این سیستم هم بعد از چند ماه یقینا بطوری عادت میشود که هر کسی میتواند کارش را بکند . چون معمولا اشکالات فنی پیش می آید ممکن است برق یک دستگاه قطع شود و ضبط عقب بیفتد ، آنچه مسلم است برق من هنرپیشه باین آسانی قطع نمیشود ، بخصوص در تلویزیون تا روی موقعیت کاری اطمینان نباشد آن کار انجام نمی شود .

فرزانه تائیدی : ما تاتری ها فعلا تمام فعالیتمان در تلویزیون است و اگر کسی این موضوع را انکار کند دروغ میگوید ،خوشبختانه تلویزیون این امکان را به ما داده که بتوانیم آنجا بیشتر کار کنیم و خوبست که در این کار کردن تفوت آدمها مشخص شده است . من آرزو میکنم روزی تلویزیون بتواند برای ورود هر هنرپیشه ای امتحانی بگگذارد و هر کس نتواند در تلویزیون راه پیدا کند . حال که نسل جوان ما مثل آیینه همه چیز را می گیرد چرا خوب ها را نگیرد .

بهروز به نژاد : مسئله راه دادن یا ندادن نیست ،موضوع بر سر این است که عده ای از آنها که واردند بنشینند و روی برنامه ها نظر بدهند و /انها را ارزشیابی کنند . در کار تلویزیون صداقتی وجود دارد که لذت بخش است و این صداقت در تمام طول کار بر همه محیط سایه افکنده . در تلویزیون رقابت معنای صحیح تری بخود گرفته است .

فرزانه تائیدی : مثلا من بعنوان یک بازیگر دلم میخواهد در ماه یک پیس برای ضبط و یکی آماده نمایش داشته باشم چون تلویزیون رقابتی برای خود بازیگر بوجود آورده یعنی من بعنوان یک بازیگر با خودم هم رقابتی دارم و میخواهم هر چند وقت یک بار ببینم کجا هستم و چه میکنم ؟

بهروز به نژاد : تلویزیون مرکزیتی دارد کخ موجب میشود کسی با کسی دشمنی نکند . هنرپیشگانی که در این دستگاه با یکدیگر کار میکنند نزدیکی بیشتری دارند و چون تلویزیون خودش روی کار بازیگر صحه و ارزش میگذارد دیگر دشمنی نمی آید .

فرزانه تائیدی : در تلویزیون اگر یک هنرمند ، نامی چندان بلند آوازه نداشته باشد اما هنرش درخشان باشد ، مسئله تازه کاری او مطرح نخواهد شد . تلویزیون وظیفه بسیار سنگینی بعهده دارد ، در مورد تاتر من می بینم که تا چه حد مردم را به تاتر نزدیک کرده است بخصوص نمایشنامه هائی که در جشن هنر هم اجرا میشود ما از طریق ضبط و پخشی مجدد می بینیم .

بهروز به نژاد : چقدر لازم بود که راجع به پیسهای جشن هنر صحبت کنیم و از گردانندگان تلویزیون بخواهیم که قبل از پخش این نمایشنامه ها توضیحی درباره نویسنده اثر وحتی صحنه هائی از آن که پیچیده تر است بدهند ، اگر لازم است درباره گروهی که آنرا اجرا میکنند چیزی گفته شود خوب بگویند ولی وقتی نمایشنامه ای به یک زبان خارجی اجرا می شود و من اصلا زبان نمیدانم و قصه را برایمان توضیح نداده اند ، چه علاقه ای میتوانم به تماشای آن داشته باشم ؟ البته چون کار من بازیگری است حتما اینها را می بینم ولی مسئله برای مردم عادی است ...

فرزانه تائیدی: در حقیقت تلویزیون میتواند عاملی باشد بین گروه تماشاچی و گروه اجرائی .

بهروز به نژاد: اگر بعد از اجرای هر نمایشنامه میشد از عده ای خواست تا با تلویزیون بیایند و نظرشان را درباره اثری که دیده اند بگویند تا چه حد به پیش برد تاتر کمک میشد ، بهر حال تلویزیون بنظر همه ما بازیگران تاتر محلی است برای تجمع هنرمندان اصیل .

Link | Comments (0) | TrackBack (0)